نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





گریه کن ای آسمان او با من بیگانه شد

آشیان قلب من ناگهان ویرانه شد

رفت و رنگ غم گرفت عشق من رویای من

خنده ام چون گریه شد ناله شد آوای من

ای دریغ آن بی محبت از غم من بی خبر بود

قلب پاک و کوچک او تشنه ی عشق دگر بود

بعد از او دیگر دل من در غمش ماتم گرفته

آسمان این قلبم را غم گرفته غم گرفته

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:56 | |







آدمک زندگی سرده مگه نیست؟

دل عاشق پره درده مگه نیست؟

آدمک دلها محبت ندارن آدما پا رو محبت میذارن

آدمک دریای درده دل من گل پژمرده و زرده دل من

آدمک دست و پاهات چوبی و خشکن میدونم

رو سینه ات جای دلو خالی گذاشتن میدونم

هیچ کسی غصه ی قلبت رو نخورده

دل آدما آخه تو سینه مرده

آدمک بیا بریم شهر خدا پیش اون شکوه کنیم از آدما


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:55 | |







شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم

خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم

خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم 

در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:54 | |







به دلم افتاده

به دلم افتاده امشب که به یاد من نشستی

پلک تو سنگین خوابه اما چشماتو نبستی

به دلم افتاده امشب که دلت هوامو کرده

میون خاطره هامون داره دنبالم میگرده

همه خاطره ها رو دوره کن مثل من امشب

تو به خواب منه تنها نازنین سر بزن امشب

شبا هر شب یه دل سیر خالی از بغض تو میشم

عکستو بغل میگیرم آخ که جات خالی پیشم

دست من نیست اگه دستم همش از تو مینویسه

اگه دلتنگم و چشمم هر شب از یاد تو خیسه


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:54 | |







به سلامتي خودمون كه:
خنجر نا رفيقي و بي مرامي و آدم فروشيو خيانت رو زدن تو قلبمون
ولي ما باز هم ميزنيم به سلامتيشون...... ­!!!!!!!!!


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:53 | |







ساقي ندارم


پرکن جامم اي ساقي ندارم راه نجاتي
پرکن جامم اي ساقي به يادم يارومياري
پرکن جامم اي ساقي يه ذره کم نذاري
پرکن پرکن پرکن پرکن پــــــــــــرکن ساقي


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:52 | |







نها بودن قدرت میخواد

و این قدرت را کسی به من داد

که روزی میگفت:

تنهایت نمیگذارم....


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:51 | |







باید کمک کنی ، کمرم را شکسته اند

بالم نمی دهند ، پرم را شکسته اند

نه راه پیش مانده برایم نه راه پس

پل های امن ِ پشت سرم را شکسته اند

هم ریشه های پیر مرا خشک کرده اند

هم شاخه های تازه ترم را شکسته اند

حتی مرا نشان خودم هم نمی دهند

آیینه های دور و برم را شکسته اند

گل های قاصدک خبرم را نمی برند

پای همیشه ی سفرم را شکسته اند

حالا تو نیستی و دهان های هرزه گو

با سنگ ِ حرف ِ مُفت ، سرم را شکسته اند


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:50 | |







 

کسی که سیـــــگار می کشه...

از یه درد بـــزرگ رنج میـــبره...

از ســــرطان نترسونش...!

رفتن تو...

پایان من نیست...

آغازبی لیاقتی توست...

----------------------------------------

 خواستے دیگـــه نباشے ،
آفرین … چــــه با اراده
!
لعنَت به دبستانـے که تو از درسهاش ،
فقط تصمیــم کبــر ے رو آموختـــے …

-----------------------------------------

دوســم داشــت؛

مثل اون آهنگ هاى خارجــى اى

كه هميشه گـــوش ميداد

ولـى هيچـى ازش نمى فهميد ... !


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:26 | |







خدایــــــا....!

به "جهنمت" نیازی نیست!

ما ادمها بهتر همدیگر

را میسوزانـــــــــــــیم


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:43 | |







خـــداحافظ



سـردش بــود...
.
دلـم رابرایش ســوزاندم...
.
گرمــش که شد...
.
باخاکســتــرش نوشت...
.
خـــداحافظ


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:30 | |







پریشان شدنم را

رفتم که نبینی پریشان شدنم را

 غمناک ترین لحظه ی ویران شدنم را

در خویش فرو رفتم و در خویش شکستم

 تا تو نبینی غم تنها شدنم را


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:29 | |







من از عشق گفتم

من از عشق گفتم

تو مدل ماشینم را پرسیدی

من از محبت گفتم

تو محل زندگیم را پرسیدی

من از دوست داشتن گفتم

تو وضعیت حساب بانکیم را جویا شدی

من از ارزش ها گفتم

ارزش هایی که قیمت ندارند

امّا تو تو قیمت ارزش ها را با اهن و کاغذ برابر کردی


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:27 | |







به سلامتی

گفت : بزن به سلامتی پت و مت !

گفتم : حتما به خاطره اینکه خنده دار بودن ؟

گفت : نه ، به این خاطر که تا تهش با هم بودن !


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:26 | |







سگ دارد!

http://www.excellentsun.eu/wp-content/uploads/2011/08/pretty_eye.jpg

 

چشمانت سگ دارد!

سگی ولگرد که برای هررهگذری دم تکان میدهد!

به آنها یاد بده تکه نان هایی که برایشان پرت میشود

برای محبت نیست از روی احتیاج است!


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:24 | |







salam Dostan Golam Mazerat Ye modat Nabodam Az in bebad Dar Khedmatam


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:8 | |







بی ادعا

کنار یکی دیگه میبینمت

همونجوری معصوم وبی ادعا

میام و میپرسم، خوش میگذره

تو هول میشی و میپرسی ببخشید شما؟

پشیمون میشم از سوال خودم

میگم ظاهرا اشتباهی شده

ببخشید از ازاینکه مزاحم شدم

جلو اون نمیخوام خرابت کنم

نمیخوام که اینجوری شرمنده شی

با چشمات میخوای التماسم کنی

میدونم که داری خجالت میکشی

دوباره مسیرو عوض میکنم

ولی اون حواسش به حرف منه

تو دستاش رو میگری تا اروم بشه

دلم توی تنهاییاش میشکنه

 

 

 لعنت به همه قانون های دنیا

 

که در آن شکستنِ دل پیگرد قانونی ندارد... !


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 22:1 | |







وقتی

وقتی دو نفر رو می بینم که عشقولانه کنار هم راه میرن و می خندن،

به این فکر می کنم که اینا مخاطب معمولی هَمن یا مخاطب خاص؟ 

اگه خاصن! می تونم ذهنشون رو بخونم .. 

می دونم اون لحظه ها چه حرفایی بینشون رد و بدل میشه..

می فهمم ضربان قلبشونو.. 

درک می کنم گرم شدن بی اختیاری دستاشونو..

میدونم مزه ی خنده ها و قهقهه هاشونو..

منم یه روزی مخاطب خـــــــاص داشتم...

راستی یه دعا...

خـُـــــدایـــــا برای هم نگهشون دار .

 

در "نقاشی هایم" تنهاییم را پنهان می کنم...

در "دلم" دلتنگی ام را...
در "سکوتم" حرف های نگفته ام را...
در "لبخندم" غصه هایم را...
دل من...
چه خردساااااال است !!!
ساده می نگرد !
ساده می خندد !
ساده می پوشد !
دل من...
از تبار دیوارهای کاهگلی است!!!
ساده می افتد !
ساده می شکند !

ساده می میرد !

پیـــــچـکـــــ مــــی شوم ، وحــشــــــــــــــــــــــی !!

مــــــــی پیــــــــــــــچم بـه پـــر و پـای ثانیه هـایـت ،،

تـا حتــــی نتــــوانــــــــی آنــــــــــــــــــــــــــــــــی !!

... بـــــــــی "مـــن" " بـــــودنـــــــــــــ" را ،،

زنــدگــــی کنـی


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 21:21 | |







من رفتم❤ اونم رفت

 

❤ گفتم:میری؟

گفت❤:آره

گفتم:منم❤ بیام؟

گفت:جایی که من میرم ❤جای 2 نفره نه❤ 3 نفر

گفتم:برمی گردی؟

فقط خندید.❤....

اشک❤ توی چشمام حلقه زد

سرمو پایین❤ انداختم

دستشو زیر چونم گذاشت❤ و سرمو بالا آورد

گفت❤:میری؟

گفتم:آره

گفت:❤منم بیام؟

گفتم:جایی که من میرم جای❤ 1 نفره نه 2 نفر

گفت❤:برمی گردی؟

گفتم:جایی که میرم راه برگشت❤ نداره

من رفتم❤ اونم رفت  

ولی

اون❤ مدتهاست که❤ برگشته

وبا ❤اشک چشماشخاک مزارمو❤ شستشو میده


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 21:20 | |







حوصــله ی خواندن ندارم

حوصــله ی خواندن ندارم

حوصــله نوشتن هــــم ندارم ... !

این همـــه دلتنگی

دیگـــر نه با خواندن کـــم می شود،

نه نوشتن ..

دلــم

لمـــس آغوشــت را می خواهد

فقـــط همـــین

 

چـه کسـی گُفـته که مـــــــن تنــــهایم؟!...
مـــــــــن،
سُکـوت،
      خـــــــاطِرات،
   بغـــــــض،
و اشــک،همـــیشــــــه با همیـــــــم...!!
بگـذار تنـهایــی از حســــودی بمیرد!...

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 21:16 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 57 صفحه بعد